
آرمین، مروارید و جهان برای از بین بردن پرویز برنامه ریزی می کنند، هر کدام روشی دارند ولی هدفشان ظاهرا یکی است، هاله سعی می کند به کمک دکتر زمانی از اسرار سایت نهنگ آبی که آزارش می دهد سر دربیاورد، غزل به دنیال فهمیدن رابطه بین نادر و گم شدن برادرش مهرداد است و جهان هرکاری می کند تا به پیدا کردن آناهیتا نزدیک تر شود…

آرمین حس می کند بعد از زدن بهمن و گم شدن آناهیتا، در معرض خطر جدی است برای همین تمام قدرت ذهنی اش را صرف رسیدن به پاسخ این سوال می کند که بهمن را چه کسی زده، در این مسیر آدم های اطرافش را مثل مهره های این معما در کنار هم می چیند و به طرحی می رسد که در نگاه اول سرگیجه اش را تشدید می کند اما بعد او را به سمت معمایی بزرگتر راهنمایی می کند.

آناهیتا بعد از افشاگریای که در مهمانی خصوصی هیات مدیرهی شرکت به راه میاندازد تصمیمش برای برخوردی جدیتر با مروارید و پرویز قطعی شده، آرمین از تصمیم ازدواجش با ژاله برای مروارید میگوید و در همین حال سعی میکند آناهیتا را مدیریت کند بی خبر از اینکه حادثهای به زودی تمام محاسباتش را به هم خواهد ریخت…

فوت سارا خواهر بهمن در مسیر اجرای نقشههای آرمین و مروارید اختلالی ناخواسته ایجاد میکند، بهمن با ارادهای قویتر از قبل قصد دارد پی به رازهای هیئت مدیره ببرد. آرمین برای اینکه دستش در دزدی پروندههای شرکت برای بهمن رو نشود ناچار است نظم ذهنی افراد اطرافش را به هم بریزد و این اختلالی بزرگتر را ایجاد میکند و در این مسیر آناهیتا، نادر، غزل و دیگران هم ناخواسته وارد این بازی میشوند…